![]() تحقيق راه هاي کاهش اضطراب امتحان در درس فارسي و هنر دانش آموزان تحت word دارای 14 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد تحقيق راه هاي کاهش اضطراب امتحان در درس فارسي و هنر دانش آموزان تحت word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است بخشی از فهرست مطالب پروژه تحقيق راه هاي کاهش اضطراب امتحان در درس فارسي و هنر دانش آموزان تحت wordچکیده بخشی از منابع و مراجع پروژه تحقيق راه هاي کاهش اضطراب امتحان در درس فارسي و هنر دانش آموزان تحت word1- اکرمی ناهید، اضطراب امتحان، تربیت، ماهنامه پرورشی وزارت آموزش و پرورش شماره 3، سال 15، 1378 چکیدهاضطراب یکی از پدیده های بزرگ قرن بیستم و بیست و یکم است بطوریکه اگر شدت یابد منجر به کاهش عملکرد فرد می شود و به عنوان یک اختلال مطرح می گردد. این تحقیق که بصورت مطالعه موردی روی یکی از دانش آموز پایه اول آموزشگاه راهنمائی ادب از شهرستان باغملک و ایذه صورت گرفته است دقیقاً مرتبط با بحث اضطراب امتحان است. بطوریکه این دانش آموز ادب بنام زینب این ویژگیها را داشت دانش آموزی مودب و درسخوان و بااستعداد و کارنامه ابتدائی او تمام نمراتش بیست بود ولی حال که به مقطع راهنمائی آمده بود برای اولین بار در اوایل سال برای درس فارسی پای تخته رفته و نمره 13 گرفته بود و باز در درس هنر 17 گرفته بود این نمرات باعث شده بود که اضطراب در او بوجود بیاید و از والدینش نیز هراس داشت که به او بگوئید لذا من پس از مدتی می دیدم که زینب ساعت درس فارسی یا هنر که داشت بهنوز زنگ کلاس نخورده بود که حالش بد می شد حالت تهوع، در دستگاه گوارشی، رنگ پریدگی، پیدا می کرد و بعضی روزها هم که درس فارسی و هنر داشت به مدرسه نمی آمد برای رفع این مشکل 1- من چندین دفعه به خانه آنها رفتم وقتی به آنجا می رفتم می دیدم زینب در اتاق را بسته و به شدت گریه می کند و با جانم زینب عزیزم در را باز کن و در کنار او می نشستم و صحبتهایی را با او داشتم و به هر صورتی او را به مدرسه می آوردم. 2- راهکارهایی را به دبیران فارسی و هنر بطور خصوصی داشتم و همچنین راهکارهایی در شورای دبیران به کلیه دبیران زینب داشتم 3- راهکارهایی به خود زینب توصیه کردم 4- راهکارهایی را به والدینش توصیه کردم 5- با مشاوره اداره آموزش و پرورش شهرستان تماس داشتم که در ادامه این تحقیق آمده است نتایج بدست آمده از این اقدام این بود که زینب اول سال را نتوانست امتحانات خود به خوبی سپری کند ولی به لطف خداوند توانست زینب نیمه دوّم را با نمرات عالی 19 و 20 سپری کند نتایج این تحقیقات می تواند راهگشای بسیاری از مشکلات دانش آموزان در زمینه اضطراب امتحان و چگونگی برخورد دبیران و والدین با این دانش آموز باشد
بیان مسئله و اهمیت و ضرورتاصولاً هر امتحان و آمزمونی هیجان و اضطراب خاص خود را دارد زینب نیز موقع امتحان و پاسخ دادن به سوالات دبیران و شب قبل از امتحان و وقتی درس فارسی و هنر داشت اضطرابش شدت می یافت و نمی توانست خود را تحمل کند لذا از کلاس خارج شده و به دفتر آموزشگاه می آمد و با حالت تهوع و درد دستگاه گوارشی می خواست که به خانه برود به مادرش تلفن می شد و او را به دکتر می برد او چندین هفته تحت معالجه پزشکان بود در بیمارستان بستری شد آندوسکوپی و عکسهای رنگی از آن گرفته شد ولی خوشبختانه تمام آنها سالم بود و همه نشان می داد که او اضطراب دارد. او وابستگی شدید هم به مادرش داشت بخاطر اینکه پدرش عراقی بود و خانواده خود را ترک کرده و به عراق رفته بود. زینب می گفت که دبیران اصلاً از من سوال نکنند زیرا من نمی توانم جواب بدهم من با مطالعه چندین کتاب و با مشورت مشاوران اداره آموزش و پرورش شهرستان و گفتگو با دبیران بطور خصوصی و در شورای دبیران و همچنین اهمیت این بحث در شورای مدرسه و گفتگو با معلمان و مدیر مدرسه ابتدائی او راهکارهایی را به خود فرد و دبیران و والدینش ارائه دادم که در ادامه این تحقیق می باشد هدف از نوشتن این تحقیق و امتحان موضوع این است که غفلت از این موضوع باعث بیماریهای روانی می گردد و با توجه به شغل و حرفه شخصی و کار مربیگری دانستن این چنین مشکلات از وظایف خود و ضروری می دانم اهداف پژوهشهدف اساسی در این پژوهش 1- بررسی علل اضطراب امتحان در یکی از دانش آموزان این آموزشگاه 2- راههای کاهش اضطراب امتحان در این دانش آموز 3- نقش معلم در کاهش اضطراب امتحان 4- نوع برخورد خانواده نسبت به توانایی فرزندشان در میزان اضطراب دانش آموز تاثیر دارد سوالات اقدام پژوهی1- آیا والدین در ایجاد اضطراب امتحان در مورد این دانش آموز نقش دارند 2- روشهای پیشگیری از اضطراب امتحان در این دانش آموز کدامند 3- چه عواملی باعث اضطراب امتحان در این دانش آموز شده است ![]() :: بازدید از این مطلب : 99 |
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
![]() مقاله مفاهيم اساسي هنر و تشريح جنبشهاي عمده هنري تحت word دارای 36 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد مقاله مفاهيم اساسي هنر و تشريح جنبشهاي عمده هنري تحت word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله مفاهيم اساسي هنر و تشريح جنبشهاي عمده هنري تحت wordمقدمه بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله مفاهيم اساسي هنر و تشريح جنبشهاي عمده هنري تحت wordتولستوی، لئون – هنر چیست- ترجمه کاوه دهگان – چاپ دهم- تهران – امیرکبیر – 1376 270 ص رید، هربرت – معنی هنر- ترجمه نجف دریابندری – چاپ پنجم – تهران – انتشارات علمی و فرهنگی – 1374 -254 ص شپرد، آن- مبانی فلسفه هنر – ترجمه علی رامین – چاپ دوم – تهران انتشارات علمی و فرهنگی – 1377- 291 ص موناری، برونو – طراحی و ارتباطات بصری- ترجمه پاینده شاهنده- چاپ دوم – تهران – سروش- 1357 – 360 ص هنفلینگ، اسوالد – چیستی هنر – ترجمه علی رامین- تهران – هرمس – 1377 – 182ص مقدمه:این رساله به صورت یک متن کلاسیک فروتن در توضیح مفاهیم اساسی هنر و تشریح جنبشهای عمده هنری درآمده است. این از آن موارد فرخندهای است که یک کوشش اتفاقی به پدید آمدن یک اثر ماندنی منجر می شود معنی هنر، ساده و روشن است اما کسانی که با مباحث هنری بنحوی سر و کار پیدا کرده باشند خواهند دانست که در این مباحث نقل مطلب به زبان روان و ساده از هر مبحث دیگری دشوارتر است. منتها من گمان میکنم که این دشواری کمتر در محدودیتهای زبان ما است ، و بیشتر در این است که ما زبانمان را به اندازه کافی در این مباحث برای مقاصد جدی بکار نبردهایم 1-1تعریف هنرکلمه ساده» هنر«1 غالباَ مربوط به آن هنرهایی است که ما آنها را به نام » هنر تجسمی«2 یا » بصری«3 میشناسیم اما اگر درستش را خواسته باشیم باید هنر، ادبیات، و موسیقی را هم در برگیرد به این دسته از هنرها، هنرهای غیر تجسمی گویند پارهای از خصائص میان همه هنرها مشترک است و هر چند که در این یادداشتها ما سروکارمان بیشتر با هنرهای تجسمی خواهد بود تعیین اینکه چه چیزی در میان همه هنرها مشترک است بهترین آغاز تحقیق ماست شوپنهاور نخستین کسی بود که گفت همه هنرها میخواهند به مرحله موسیقی برسند. این گفته بارها تکرار شده و منشأ اشتباهات فراوانی بوده است و لیکن حقیقت مهمی را بیان میکند شوپنهاور کیفیات انتزاعی موسیقی را در نظر داشت در موسیقی و تقریباَ فقط در موسیقی هنرمند میتواند مستقیماَ با مخاطبان خود طرف بشود بی وساطت وسیلهای که عموماَ برای مقاصد دیگر هم بکار برده شود معمار باید غرض خود را به زبان عمارت بیان کند که بعضی فوائد مصرفی هم دارند شاعر کلمات را بکار میبرد که در مجاورت روزمره نیز بکار میروند نقاش معمولاَ به زبان تصاویر جهان قابل رؤیت سخن میگوید فقط آهنگساز است که به آزادی کامل میتواند از ضمیر خویش اثری پدید آورد که هدف آن چیزی جز لذت بخشیدن نیست. اما همه هنرمندان نیتشان لذت بخشیدن است سادهترین و معمولیترین تعریف هنر این است که بگوئیم هنر کوششی است برای آفرینش صور لذت بخش. این صور حس زیبائی ما را ارضاء میکند و حس زیبائی وقتی راضی شود که ما نوعی وحدت یا هماهنگی حاصل از روابط صوری در مدرکات حسی خود دریافت کرده باشیم.[1] هنر فعالیتی است که در قلمرو حیوانیت، از احساس جنسی و تمایل به بازی پدید آمده است و همراه با تهییج لذت بخش انرژی عصبی است( تعریف گرانت آلن). این، تعریفی مبتنی بر اساس تکامل تدریجی وظائف الاعضاء( فیزیولوژیک) خواهد بود . یا : هنر تجلی خارجی احساسات نیرومندیست که انسان آنها را تجربه و آزمایش کرده است. این تجلی ظاهری بوسیله خطها، رنگها، حرکات، و اشارت، اصوات و کلمات صورت میپذیرد (تعریف درون). تعریف مذکور یک تعریف تجربی خواهد بود. بنا بر آخرین تعریفی که »سولی«، آنرا بیان کرده است، هنر» بوجود آوردن موضوعی ثابت یا عملی ناپایدار است که نه تنها قابلیت فراهم ساختن لذت مؤثر را برای بوجود آورنده دارد، بلکه تأثر لذت بخش را قطع نظر از هر گونه سود شخصی که از آن بدست آید، به گروهی بیننده یا شنونده انتقال میدهد« . نادرستی همه این تعاریف، بدین سبب است که در تمامی آنها درست نظیر تعاریف متافیزیکی- هدف هنر، در لذت ناشی از آن جستجو شده است نه در سر منزل مقصودی که هنر در حیات انسان و بشریت دارد. برای آینکه هنر را دقیقاَ تعریف کنیم، پیش از همه لازم است که بدان، همچون یک وسیله کسب لذت ننگریم، بلکه هنر را یکی از شرایط حیات بشری بشناسیم. آنگاه که به زندگی این چنین نگریستیم، ناگزیریم که هنر را یکی از وسایل ارتباط میان انسانها بدانیم 1-art 2 –Plastic 3 -Visual [1] – معنی هنر- هربرترید – ترجمه نجف دریابندری- چاپ پنجم- تهران- انتشارات علمی و فرهنگی 1374-ص ![]() :: بازدید از این مطلب : 108 |
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
![]() مقاله آزادى دينى در نهج البلاغه تحت word دارای 29 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد مقاله آزادى دينى در نهج البلاغه تحت word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله آزادى دينى در نهج البلاغه تحت wordآزادى چیست؟ بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله آزادى دينى در نهج البلاغه تحت word1. ـ آزادى ابراز عقیده یا اهانت به تودهها: ابو حسین، ترجمه احمد بهپور، تهران، انتشارات مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامى، پاییز 71، چاپ اول آزادى چیست؟آزادى در مکاتب مختلف بنا بر نوع انسانشناسى و جهان بینى آن مکتب تعاریف گوناگونى دارد. مکاتب مختلف گاه آزادى را مطلق فرض کردهاند و گاه انسان را فاقد هرگونه آزادى معرفى مى کنند. بدون تردید اسلام به منزله یک مکتب حیاتبخش، که ضامن سعادت دنیا و آخرت پیروان خویش است، نمى تواند درباب «آزادى» و حدود آن سخنى نگفته باشد براى یافتن جایگاه آزادى در این نظام فکرى و سیاسى، باید مفاهیمى وابسته به این مفهوم را مورد توجه قرار دهیم؛ چرا که غفلت از این کلى نگرى و شمولنگرى موجب درک نادرست این مقوله مهم و حیاتى خواهد شد بهترین روش جوابگویى به سؤالهایى که در مورد آزادى مى شود مراجعه به منابع مهم اسلامى بخصوص کتاب نورانى نهجالبلاغه مى باشد اثبات آزادى انساندر ابتداى مبحث، به بررسى نوع آفرینش انسان از دیدگاه حضرت على علیهالسلام مى پردازیم و مى خواهیم به این سؤال پاسخ دهیم که خداوند مبناى آفرینش انسان را چه قرار داده است؟ آیا او را موجودى آزاد آفریده یا موجودى مجبور؟ اگر آزاد است، این آزادى محدود است یا غیر محدود؟ در این خطبه، حضرت داستان آفرینش انسان را بیان مى کند. انسان در داخل بهشت آزاد آفریده شد و خداوند به او فرمود که در این بهشت آزاد هستى، تمام وسایل راحتى و آزادى براى زندگى تو فراهم است؛ سپس خداوند مى فرماید: اى آدم و حوا! شما آزادید تا از تمام نعمتهایى که در بهشت برایتان نهادهام استفاده کنید؛ ولى هرگز به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید شد. پس خداوند علیرغم تمام آزادیهایى که در اختیار انسان قرار داده بود، محدودهاى براى او قرار داد که از آن محدوده جلوتر نمى توانستند بروند؛ و آن بدین معنى است که انسان در بهشت آزاد مطلق آفریده نشد، و خداوند حدودى براى او قرار داد که از آن تجاوز نکند بنابراین مى توان اینطور نتیجه گرفت که وقتى آزادى انسان در بهشت محدود بوده، آزادى او در دنیا محدودتر خواهد بود. اصل آفرینش انسان مبناى آزادى است. آزادى نیز محدود به حدود و قیودى دارد که رعایت آن بر انسان واجب است. و سرپیچى از آن به ضرر وجود انسان خواهد بود پس انسانى که اصل آفرینش او بر اساس آزادى است، بنابر دلایلى پس از هبوط به این کره خاکى نیز آزاد است؛ ولى نه آزادى مطلق بلکه آزادى محدود انّ اللّه سبحانه أمر عباده تخییرا، و نهاهم تحذیرا، و کلّف یسیرا، و کم یکلّف عسیرا و أعطى على القلیل کثیرا و لم یعص مغلوبا، و لم یطع مکرها;. ؛ «خداوند سبحان بندگانش را امر کرده به اختیار، و نهى فرموده با بیم و ترس (از عذاب)، و تکلیف کرده به آسان و دستور نداده به کار دشوار، او کردار اندک را پاداش بسیار عطا فرموده و او را نافرمانى نکردهاند از جهت اینکه مغلوب شده باشد و فرمانش را نبردهاند از جهت اینکه مجبور کرده باشد;» امر و نهى بندگان نشانه اختیار و آزادى آنهاست؛ بدین معنى که به انسانها حق انتخاب داده شده است پاداش و جزا زمانى معنا مى یابد که انسان آزاد باشد از بین دو راه، راه صحیح را انتخاب کند تا مستحق پاداش شود و یا راه خطا را انتخاب کند تا مستحق جزا شود حضرت در نامهاى به مالک اشتر مى فرمایند: أمره بتقوى الله; و أمره أن یکسر نفسه عند الشهوات; ؛ «امر مى نماید او را به پرهیزکارى و ترس از خدا; و او را امر مى فرماید که نفس خود را هنگام شهوات و خواهشها فرو نشاند» فاجتنب ما تفکر أمثاله، و بتذل نفسک فیما افترض الله علیک;؛ «دورى کن از کارى که نظایر آن را نپسندى، و نفس خود را به آنچه خدا به تو واجب گردانیده وادار به امید پاداش و ترس از کیفرش;» حدود آزادىبدیهى است که انسان در عین آزادى، براى ساختن اندامهاى روانى خویش و تبدیل محیط طبیعى بهصورت مطلوب خود و فراهم کردن آینده مطلوبش، محدودیتهاى فراوانى دارد و آزادى او، یک آزادى نسبى است، یعنى آزادى انسان در داخل یک دایره، محدود است، و در داخل همین محدودیت، مى تواند آیندهاى سعادتبخش یا سیاه و تاریک براى خود انتخاب کند آزادیهاى انسان خواسته یا ناخواسته، از چند جهت محدود مى شود؛ و او در عین اینکه نمى تواند رابطهاش را کاملاً با این موارد قطع کند، لکن برایش این امکان وجود دارد که تا حدود زیادى به حکم نیروى عقل و علم از یک طرف و نیروى اراده و امام از سوى دیگر، تغییراتى در بعضى از این عوامل ایجاد کند و آنها را با خواستههاى خویش منطبق سازد و خود، مالک سرنوشت خویش گردد حضرت در این خطبه تأثیر عوامل اجتماعى بر روى افراد را بیان مى کند، ایشان مى فرماید: هرکس در بین اهل بصره زندگى کند، در معرض گناه خواهد بود؛ در واقع منظور حضرت از بیان این نکته این است که در آن محیط اجتماعى عواملى وجود دارد که آزادى انسان را در قبال انجام اعمال نیک محدود مى کند. انسان در چنین محیطى که شرایط براى انجام اعمال خداپسندانه فراهم نیست، تا حدودى محدود است. و در واقع در جامعهاى که افرادش به راحتى مرتکب گناه مى شوند، صحیح زندگى کردن سخت است، ولى غیر ممکن نیست، چرا که در این جوامع، محدوده آزادى انسان تنگتر مى شود ولى از بین نمى رود چنین موردى حتّى براى خود حضرت پیش آمدهاست . ایشان در زمان خلافت سه خلیفه هرچند آزادى عمل چندانى نداشتند، و در رأس حکومت نبودند ولى هیچگاه از انجام فعالیتهاى خود باز نمى ایستادند و از گفتن حرف حق ابایى نداشتند و همیشه این موضوع را بیان مى کردند که خلافت حق مسلم ایشان است و آنها بزور آن را غصب کردهاند. حضرت از همان اندک آزادى بیانى که داشتند، نهایت استفاده را مى کردند تا حرف خود را به گوش همگان برسانند؛ امیرالمؤمنین على علیهالسلام با این عمل خود مى خواستند این را به ما بازگویند که حتى در سختترین شرایط نیز از سعى و کوشش دست برندارید و از نعمت آزادى که خداوند در اختیار شما قرار داده براى گفتن حرف حق و در راه حق استفاده کنید در نهج البلاغه نمونههاى زیادى وجود دارد که حضرت به خاطر مصلحتهاى فرد، آزادى مردم و یا آزادى خود را محدود مى کند و سبب آن را در این بیان مى کنند که انجام این عمل عواقب سوئى براى فرد بدنبال خواهد داشت. از جمله این موارد، خطبهاى است که داستان عقیل را بیان مى کند که به قصد درخواست مقدار بیشترى از سهم بیتالمال نزد حضرت آمد و گمان مى کرد که حضرت نیز به سبب رابطه خویشاوندى سهم بیشترى را در اختیار او خواهد گذاشت. حضرت اینچنین مى فرماید: والله لقد رأیت عقیلاً و قد املق حتّى استَماحنى من برّکم صاعا و رأیت صبیانه و شعث الشّعور، غفبر الالوان من فقرهم، کانّما سوّدت وجوههم بالعظلم، و عاودنى مؤکّدا، و کدّر علیّ القول مردّدا، فأصغیت إلیه سمعى فظنّ أنّى أبیعه دینى و أتّبع قیاده مفارقا طریقتى، فأحمیت له حدیده؛ ثم ادنیتها من جسمه لیعتبربها، فضجّ ضجیج ذى دنفف من ألمها، و کاد ان یحترق من میسمها فقلت له، ثکلتک الثواکل یا عقیل أتئنّ من حدیده أحملها انسانها للعبه و تجرّنى الى ناد سجرها جبارها لغضبه. أتئنّ من الأذى و لا أئنّ من لظى» ؛ سوگند بخدا(برادرم) عقیل را در بسیارى فقر و پریشانى دیدم که یک من گندم(از بیتالمال) شما را از من درخواست نمود، و کودکانش را پریشان مى دیدم با موهاى غبارآلوده و رنگهاى تیره، گویا رخسارشان با نیل سیاه شده بود، و عقیل براى درخواست خود تأیید کرده سخن را تکرار مى نمود، و من گفتارش را گوش مى دادم و گمان مى کرد دین خود را به او فروخته، از روش خویش دست برداشته دنبال او مى روم، پس آهن پارهاى براى او سرخ کرده نزدیک تنش بردم تا عبرت بگیرد، و از درد آن ناله و شیون کرد مانند ناله بیمار، و نزدیک بود از اثر آن بسوزد به او گفتم: اى عقیل مادران در سوگ تو بگریند، آیا از آهن پارهاى که آدمى آن را براى بازى خود سرخ کرده ناله مى کنى، و مرا به سوى آتشى که خداوند قهار آن را براى خشم افروخته، مى کشانی؟ آیا تو از رنج مى نالى و من از آتش دوزخ ننالم؟» امام علیهالسلام در ادامه همان خطبه مى فرماید: و من بنى و شیّده و زخرف و نجّد و ادّخر و اعتقد، و نظر بزعمه للولد، إشعاصهم جمیعا إلى موقف العرض و الحساب و موضع الثّواب و العقاب، إذا وقع الامر بفصل القضاء شهد على ذلک العقل اذا خرج من أشر الهوى، تسلم من علائق الدّنیا؛ «و آنانکه (ساختمانها) بنا کرده و برافراشته و زینت داده و بیاراسته، و ذخیره گردانیده، و خانه و باغ و اثاثیه جمع نموده و بگمان خود براى فرزند در نظر گرفتهاند، که همه آنها را به محل بازپرسى و رسیدگى به حساب و جاى پاداش و کیفر بفرستد، زمانیکه فرمان قطعى صادر شود، عقلى که از گرفتارى خواهش رها باشد و از وابستگیهاى دنیا سالم ماند بر این قباله گواه است.»
![]() :: بازدید از این مطلب : 98 |
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
![]() مقاله تعليم و تربيت از نظر نهج البلاغه تحت word دارای 37 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد مقاله تعليم و تربيت از نظر نهج البلاغه تحت word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله تعليم و تربيت از نظر نهج البلاغه تحت wordمقدمه مقدمهالحمدلله رب العالمین وصلیالله علی سیدنا وحبیب قلوبنا وطبیب نفوسنامحمدصلی الله علیه وآله وآله الطاهرین ولاسیما بقیه الله فیالارضین واللعنه علی اعدائهم اجمعین الییوم الدین قال الله عزوجل: لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاتهویزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمه وان کانوا من قبل لفی ضلال مبین[1]; خدا بر اهل ایمان منت گذاشت که رسولی از خود آنها در میان آنان برانگیخت که بر آنهاآیات خدا را تلاوت کند و نفوس آنان را از هر نقص و آلایش پاک گرداند و به آنان احکام شریعت وحقایق حکمتبیاموزد، هر چند که قبل از آن در گمراهی آشکاری بودند موضوع تعلیم و تربیت «انسان» است و طراحی نظام صحیح و جامعی برای تعلیم وتربیت انسان، تنها از ناحیه وحی ممکن خواهد بود. قرآن کتاب انسان سازی و علیعلیه السلامترجمان و مبین قرآن است. [2] چه کسی غیر از آن حضرت میتواند مفسر کتاب خدا باشد؟ همو که اعلم به وحی وسنت و سیره نبوی و اسبق به ایمان و اقرب به پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله است. [3] در قسمتی از خطبه قاصعه در معرفی خود میفرماید من در دوران نوجوانی، بزرگان و شجاعان عرب را به خاک افکندم و شاخههای بلند درختقبیله ربیعه و مضر را درهم شکستم; شما به خوبی موقعیت مرا از نظر خویشاوندی و قرابت ومنزلت و مقام ویژه نسبتبه رسول خدا میدانید: او مرا در دامن خویش پرورش داد; من کودک بودم،او همچون فرزندش مرا در آغوش خویش میفشرد و در استراحتگاه مخصوصش جای میداد،بدنش به بدنم میچسبید و بوی پاکیزه او را استشمام میکردم; غذا را میجوید و در دهانممیگذاشت. هرگز دروغی در گفتارم نیافت و اشتباهی در کردارم پیدا ننمود ; من همچون سایهای به دنبال آن حضرت حرکت میکردم و او هر روز نکته تازهایاز اخلاق نیک برای من آشکار میساخت و مرا فرمان میداد که به او اقتدا کنم. مدتی از سال،مجاور کوه حرا میشد، تنها من او را مشاهده میکردم و کسی جز من او را نمیدید. در آن روزغیر از خانه رسول خدا، خانهای که اسلام در آن راه یافته باشد وجود نداشت. تنها خانهآن حضرت بود که او و خدیجه و من نفر سوم آنها اسلام را پذیرفته بودیم. من نور وحی و رسالت رامیدیدم و نسیم نبوت را استشمام میکردم. به هنگام نزول وحی بر رسول خدا، صدای نالهایرا شنیدم; از آن حضرت پرسیدم: این ناله چیست؟ فرمود: این شیطان است که از پرستش خویشمایوس گردیده; تو آنچه را که من میشنوم میشنوی و آنچه را میبینم میبینی، تنها فرق میانمن و تو این است که تو پیغمبر نیستی، بلکه وزیر منی و بر طریق و جاده خیر قرار داری; من هموارهبا او بودم ; [4] در جای دیگر میفرماید یا کمیل ان رسول اللهصلی الله علیه وآله ادبه الله وهو ادبنی وانا اؤدب المؤمنین و اورث ادب المکرمین; [5] ای کمیل! پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله را خدا تربیت کرد و آن حضرت مرا تربیت نمود و من نیز اهل ایمانرا تربیت نموده و آداب پسندیده را به آنها یاد میدهم پس در وادی حیرت و سرگردانی انسانها بین مذاهب و مکاتب گوناگون، گوش جان بهفرمان مطاع مبارکش میسپاریم که فرمود فاستمعوا من ربانیکم واحضروه قلوبکم واستیقظوا ان هتف بکم; [6] به سخن مرد خدا و مربی الهی خویش گوش فرا دهید و دلهای خود را در پیشگاه او حاضرسازید و هنگامی که به خاطر احساس خطر فریاد میکشد، بیدار شوید برای بررسی صحیح و مفید مبحث «تعلیم و تربیت»، از دریای بیکران معارف الهینهجالبلاغه بهرهمند خواهیم گشت و گرچه غور در این بحر عظیم و استخراج مرواریدهایدرخشان آن غواص ماهری را باید، لکن آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید ما در این نوشتار، «تعلیم و تربیت» در نهج البلاغه را در دو بخش و هر دو بخش را در دوفصل مورد بررسی قرار دادهایم. امید است مقبول درگاه خدای تعالی و مورد استفادهخوانندگان گرامی قرار گیرد. [7] بخش اول: تعلیم و تعلمارزش علم1 فضیلت علم 2 ترغیب و تشویق به فراگیری دانش 3 نکوهش جهل و نادانی 1 فضیلت علمعلم، میراثی گرانبهاقالعلیه السلام: العلم وراثه کریمه والآداب حلل مجدده والفکر مرآه صافیه; (1) دانش، میراثی گرانبها و آداب، زینتی دایمی و فکر، آیینهای است صاف و شفاف در این حکمت استعاراتی به کار رفته است 1 از «علم» تعبیر به «میراث» شده، به این مناسبت که همانگونه که فرزند، مال وثروت را از پدر به ارث میبرد، هر عالمی هم علم و دانش را از استادش به ارث برده.از آنجا که در میراث دانش خصوصیتی است که در میراث مال وجود ندارد، میراثعلم به کرامت و ارزشمند بودن توصیف شده: «وراثه کریمه». منشا این خصوصیت،بقای علم و فنای مال و ثروت است. مالی را که فرزند از پدر به ارث میبرد در معرضفنا و نابودی است، در حالیکه علم و دانش باقی و از خطراتی که مال را تهدید میکنددر امان است در سایر روایات نیز از علم تعبیر به میراث و از علما تعبیر به ورثه شده است قال امیرالمؤمنینعلیه السلام: العلم وراثه کریمه والآداب حلل حسان والفکر مرآه صافیه والاعتبارمنذر ناصح وکفی بک ادبا لنفسک ترکک ماکرهته لغیرک; (2) دانش، میراثی ارزشمند و آداب، زیوری نیکو و فکر، آیینهای درخشنده و شفاف و حوادثعبرتانگیز بیم دهنده و اندرزگوست و برای تادیب خویشتن همین بس که آنچه برای دیگراننمیپسندی ترک کنی عن ابی عبداللهعلیه السلام قال: ان العلماء ورثه الانبیاء وذلک ان الانبیاء لم یورثوا درهماولادینارا وانما اورثوا احادیث من احادیثهم فمن اخذ بشیء منها اخذ حظا وافرا فانظروا علمکمهذا عمن تاخذونه فان فینا اهل البیت فی کل خلف عدولا ینفون عنه تحریف الغالین وانتحالالمبطلین وتاویل الجاهلین; (3) دانشمندان و علمای دینی وارثان پیامبرانند، زیرا انبیا از خود درهم و دیناری به ارثنمیگذارند و آنچه از خود باقی میگذارند احادیثی است از احادیث آنها، هر که از آن احادیثبرگیرد، بهره فراوانی برده; پس مواظب باشید دانش خود را از چه کسی میگیرید. همانا در بین مااهل بیت در هر دوره جانشینان عادلی هستند که تغییر دادن افراطیها و بدعتگذاری خرابکاران وتاویل نادانان را از دین برمیدارند 2 از آداب و اخلاق پسندیده، به زیورهای متجدد و دایمی تعبیرگردیده، به اینجهت که فضایل برای نفس زینت و زیورند، همانطوری که لباس و زیور آلاتزینتبدن انسان میباشد. توصیف این زیورهای باطنی به تجدد و دوام، به این جهتاست که به علت رسوخ در نفس، دایمی و با انسان همراه است 3 از فکر، تعبیر شده به «مرآه صافیه»; یعنی آیینه درخشنده و شفاف، زیراهمانطوری که آیینه شفاف، اشکال و صورتهای مقابل خود را به خوبی منعکسمینماید، فکر انسان نیز پرده از مجهولات تصوری و تصدیقی او برداشته و آنها رامعلوم میکند و به تعبیر بعضی از شارحان نهجالبلاغه، فکر به منزله اصطرلابی (4) است روحانی. (5) شارح بحرانیرحمه الله در توضیح این حکمت و کلام نورانی میگوید الثالثه عشر: العلم وراثه کریمه وهو فضیله النفس العاقله وهو اشرف الکمالات التی تعتنیبها وبحسب ذلک کان وراثه کریمه من العلماء بل کان اکرم موروث ومکتسب واراد الوراثهالمعنویه کقوله تعالی: فهب لی من لدنک ولیا یرثنی ویرث من آل یعقوب (6) ; ای العلم والحکمه الرابعه عشر: والآداب حلل مجدده واراد الآداب الشرعیه ومکارم الاخلاق واستعار لها لفظالحلل المجدده باعتبار دوام زینه الانسان بها وتجدد بهائه وحسنه وتهذیب نفسه علی استمرارالزمان بلزومها واستخراج محاسنها کالحلل التی لایزال تجدد علی لابسها الخامسه عشر: والفکر مرآه صافیه والفکر قد یراد به القوه المفکره وقد یراد به حرکه هذهالقوه مطلقا ایه حرکه کانت وقد یراد به معنی آخر وعنی هنا القوه نفسها واستعار لها لفظ المرآهباعتبار انها اذا وجهت نحو تحصیل المطالب التصوریه والتصدیقیه ادرکها وتمثلتبها کما یتمثلفی المرآه صور مایحاذی بها; (7) سیزدهم: دانش، میراثی ارزشمند است وفضیلت و ارزشی استبرای انسان. علم و دانش ازبهترین کمالاتی است که مورد توجه است و به همین جهت میراثی گرانبها و ارزشمند از دانشمندان،بلکه گرانبهاترین چیزی است که از علما به ارث میرسد و به دست میآید. منظور از میراث، میراثیمعنوی است، همانطوری که در قول خدای تعالی: فهب لی من لدنک ولیا یرثنی ویرث منآل یعقوب، میراث به معنای علم و حکمت است چهاردهم: آداب زینتهای دایمی و همیشگی است. منظور آداب شرعی و فضایل اخلاقیاست و اینکه از آداب تعبیر به زینتهای دایمی شده، به این مناسبت است که آداب همیشه با انسانهمراه است و ارزش و شخصیت انسان را استمرار میدهد، مثل زینتهایی که دایما آنها را میپوشد پانزدهم: فکر، آیینهای شفاف و درخشنده است، فکر گاهی به معنای قوه تفکر و گاهی به معنایفکرکردن و گاهی به معنای دیگر به کار میرود و در اینجا به معنای قوه تفکر است و اینکه از فکر،تعبیر به آیینه شفاف شده، به این خاطر است که همانطوری که آیینه شفاف هر چه را در مقابل داردنشان میدهد، فکر هم مطالبی را که به آن عرضه میگردد نشان میدهد; یعنی از مبادی، انسان را بهمراد میرساند سعادت انسان در افزودن علم استسئل عن الخیر ما هو؟ فقالعلیه السلام: لیس الخیر ان یکثر مالک وولدک ولکن الخیر ان یکثرعلمک; (8) از امامعلیه السلام سؤال شد که خیر چیست؟ در جواب فرمودند: خیر این نیست که دارایی وفرزندانت زیاد شود، بلکه خیر آن است که دانش و علمت افزون گردد [1] -) آل عمران (3) آیه 164 [2] – نهجالبلاغه، خطبه 125: «هذاالقرآن انما هو خط مستور بینالدفتین لاینطق بلسان ولابد له من ترجمان.» [3] -یکی از فضایل امیرالمؤمنینعلیه السلام حدیث اشباه است که مورد اتفاق فریقین میباشد. علامه امینی در جلد سوم الغدیر، صفحه 355 تحت عنوان «حدیث الاشباه» مینویسد: «هذا الحدیث الذی رواه الحموی فی معجمه نقلا عن تاریخ ابن بشران قد اصفق علی روایته الفریقان غیر ان له الفاظا مختلفه و الیک نصوصها: اخرج امام الحنابله احمد عن عبدالرزاق باسناده المذکور بلفظ: من اراد ان ینظر الی آدم فی علمه و الی نوح فی فهمه و الی ابراهیم فی خلقه و الی موسی فی مناجاته و الی عیسی فی سنته و الی محمد فی تمامه وکماله فلینظر الی هذا الرجل المقبل فتطاول [4] – برای مطالعه ادله برتری علیعلیه السلام بر سایر صحابه، رجوع کنید به یوسفبن مطهر حلی، کشفالمراد فی تجرید الاعتقاد، المساله السابعه فی ان علیاعلیه السلام افضلالصحابه [5] -نهج البلاغه، خطبه 192 [6] -بحارالانوار، ج77، ص268 [7] -نهج البلاغه، خطبه 108 ![]() :: بازدید از این مطلب : 73 |
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
|
|